کاریکلماتوریست دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی دوشنبه 93 مهر 28 :: 12:34 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
برخیز، اسبت را زین کن و تفنگت را مسلح! نه در حوالی شهر که بر پشت بام خانه های شهرت! برخیز و بر پشت بام های دشتستان دیش های ماهواره را ببین که بر روی فرکانس هایی تنظیم شده اند که افکار و عقاید مکاران لندن نشین را به خورد فرزندان شهر و دیارت می دهند! کجایی ای مرد مبارز دشتستان؟! کجایی ای پیشتاز مقاومت در برابر استعمار پیر انگلیس؟ می دانم که فرازو نشیب سیاست امروز تو را نیز خسته کرده است!! می دانم که خاک خوردن در انبار شهرداری را به حضورت در میدان های شهر ترجیح می دهی! اما پا در رکاب نه و به خیابان های شهر نیز گذری کن تا رد پای انگلیسی های متجاوز را بینی! نه در حوالی شهر که بر پشت بام خانه های شهرت! برخیز و بر پشت بام های دشتستان دیش های ماهواره را ببین که بر روی فرکانس هایی تنظیم شده اند که افکار و عقاید مکاران لندن نشین را به خورد فرزندان شهر و دیارت می دهند! اندیشه بی فکر لیبرالی دارد زمینه ساز حضور هنرمندان "کنسرت غربی" در شهر تو می شود، آن هم به نام مبارک ائمه و البته با هدف ترویج موسیقی غربی! نظاره کن دو روز دیگر کسانی را که در بهبوهه انتخابات یاد مجسمه ات می افتند و فریاد وامصیبتا سر می دهند تا دو رأی را به نام تو و به کام خود از مردم بگیرند و غضنفر را بار دیگر به فراموشی سپارند. آری همان هایی که جای نصب مجسمه را فقط بهانه ای برای رسیدن به مقاصد شوم سیاسی خود می دانند و سوراخ شدن لایه اوزون را هم به برداشتن مجسمه تو در دولت قبل نسبت می دهند تا حرفی زده باشند و بگویند ما هم هستیم! پس تکان بخور مرد... چرا خشکت زده؟! مگر نمی بینی که برخی مغزها انگار هنوز مستعمره ی انگلیس است! مگر شما نمی گفتید: "ما نمی جنگیم که چیزی به دست بیاوریم، می جنگیم که چیزی از دست ندهیم؟". پس تفنگت را آماده کن که دارند همه چیزمان را به باد فنا می برند... برخیز غضنفر! شهر را تصرف کرده اند...سالن به سالن ... خیابان به خیابان... خانه به خانه... گوش کن... صدای قهقهه ی ژنرال انگلیسی از قبرستان می آید... دیگر خبری از «نیمه ی برات» نیست و بوی موسیقی غربی حال و هوای "اعیاد شعبانیه و اعیاد قربان و غدیر" را نیز مسموم کرده است... دیگر نیازی به لشکر کشی نظامی نیست چرا که انگلیسی ها زیر گوش شهر جا خوش کرده اند و به خوبی می دانند که "کلان تر" های شهرمان در خواب زمستانی هستند و به این زودی ها قصد بیدار شدن ندارند! حالا دیگرانگلیسی ها می دانند که ما هنر را به ارزشی و غیر ارزشی تقسیم نمی کنیم! "هنر برای هنر" تعبیری انحرافی است برای همین روزها ...!! برخیز غضنفر! برخیز و نگاهی به شهر و دیار خود کن! دوستانت! آنان که سنگ تو را به سینه می زنند؛ فقط مجسمه ات را می خواهند تا در سایه آن به اهداف سیاسی شان نائل شوند! مبارزاتت با انگلیس را کسی به یاد ندارد و نمی خواهد به یاد بیاورد! دیگر در رگ های آنان ذره ای از غیرت و مردانگی تو نیست! برخیز، اسبت را زین کن و تفنگت را مسلح! ما مردانگی و غیرتت را می ستاییم ! اگر نصب تندیس تو شهرمان را از همه مظاهر غربی و انگلیسی حفظ می کرد همه میدان ها را به نامت می کردیم! ولی با این همه غیرتت را می ستاییم که هر کجا بودی و هر کاره بودی با دشمنان دشمن بودی! برخیز مرد مقاوم دشتستان! برخیز و ببین که سالن های فرهنگی شهر و استانت انگار سفارت انگلیس شده است...!! برخیز و حداقل حسابت را از همه آنانی که دم از تو می زنند و ذره ای از غیرتت را به ارث نبرده اند، سوا کن! موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||